دیشب با خدا دعوایم شد
با هم قهر کردیم .فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد
رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم. و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مادرم گفت.
نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد !!
شب با فاصله میسوزد
چکیده ای از "بیوگرافی میلاد شیخ زاده (قصاص)
آموزش اینستاگرام توسط دانیال خسروانی
دیشب ,دعوایم ,خدا ,بیدار ,برد صبح ,ریختم ,دعوایم شد ,خدا دعوایم ,دیشب با ,با خدا ,شدم مادرم
درباره این سایت